يک مهندس شيمی هست که همکارمه و راحت ۳۴ سالش ميشه یک دانشجوی الکترونیک هم هست ، اون هم از همکاراست و ۲۲ سالش به زور میشه! هر وقت این جوون از دوره زمونه و بدی روزگار و تلف شدن جوونی صحبت میکنه اون آقای مهندس شیمی ميزنه رو دنده شکايت و يه بغضی هم ميندازه ته گلوش و ميگه ما نسل سوخته ايم ! تو کجا بودی اون شرايطی که اگه از ما يک نوار ميگرفتن به باد کتکمون ميگرفتن ؟و .....بگذريم اون موقعها من هم خوب يادم مياد منم بودم تو اون شرايط. حالا سنم کمتر بود ولی خوب يادمه. چه مخفی کاری ميکرديم واسه نوار و فيلم و ... چه افراد بسيجی نمای جان بر کفی! که ژ-۳ با دستش بلند ميکرد و از پنجره يک بنز ميومد بيرون و دنبال هم سنهای خودش به بهانه خوش گذرونی ميافتاد! خوب آره حالا خيلی بهتر شده حالا ميوفتن و ماشينهايی که سي دی چنجر و آمپلی فاير داشته باشن و ميخوابونن ، مهمونی ميگيرن ،‌ دختر و پسر رو میگیرن ولی خوب خیلی اوضاع بهتر شده ديگه الان بچه ها ميشينن پای کامپيوتر و اينترنت و چت و .... کجا اين امکانات اون موقعها بود حتی منی که موقع بمبارونها یادمه هنوز دبستان بودم با خودم کامپيوتر اسپکتروم ميبردم تو پناهگاه و بازی ميکردم ولی کی اون موقع این امکانات رو داشت ؟ بعدن هم که کمودور ۶۴ اومد و ۱۲۸ و آمیگا و .... در کنارش بمب بود و موشک و ديوارهای صوتی و دست آخرم اين نسلهايی که موندن و هر کی هم واسه خودش يه اسمی گذاشته و از مشکلات خودش ميگه و فکر ميکنه بدترين شرايط رو داشته . نسل اول ، دوم ، سوم ، نسل انقلاب ، نسل جنگ ،‌ نسل ... خلاصه همه يه جورايی اعصابشون قاطی داره همه مشکل دارن کسی همديگه رو نميفهمه حتی يه جورایی شده که فاصله نسلها به ۲-۳ سال رسيده!‌و با ۲-۳ سال اختلاف کلی اختلاف نظر پيدا ميشه!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

آخه چرا میپرسی چه مرگمه؟

چرا نداره اینجا ایرانه دیگه